English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (8132 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
national culture U فرهنگ ملی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Arabic U فرهنگ عربی
vocabularies U فرهنگ لغات
vocabulary U فرهنگ لغات
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
lowbrow U بی فرهنگ
atlas U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlases U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
dictionaries U فرهنگ
dictionaries U فرهنگ لغات
dictionary U فرهنگ
dictionary U فرهنگ لغات
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
subculture U خرده فرهنگ
subculture U فرهنگ فرعی
subcultures U خرده فرهنگ
subcultures U فرهنگ فرعی
thesaurus U فرهنگ جامع
thesauruses U فرهنگ جامع
culture U فرهنگ
cultures U فرهنگ
culturing U فرهنگ
philistine U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
lexicon U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossary U فرهنگ لغات دشوار
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
educative U فرهنگ بخش
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
lexicography U فرهنگ نویسی
folklore U فرهنگ قومی
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
abclution U فرهنگ ناپذیری
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
acculturation U فرهنگ پذیری
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
armenian U فرهنگ ارمنی
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
class culture U فرهنگ طبقهای
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
data dictionary U فرهنگ داده ها
deculturation U فرهنگ زدایی
deculturation U فرهنگ باختگی
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
enculturation U فرهنگ اموزی
encyclopaedia U فرهنگ جامع
etymologicon U فرهنگ مشتقات
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
gradus U فرهنگ عروضی
gradus U فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
graecism U فرهنگ یونانی
grecism U طرز یونانی فرهنگ یونانی
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
intercultural U وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
iranism U فرهنگ ایرانی
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
kultur U فرهنگ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
ministry education U وزارت فرهنگ
ministry of education U وزارت فرهنگ
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
philistia U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
sinologist U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
urbiculture U شهر فرهنگ
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
walking dictionary U فرهنگ متحرک
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
This dictionary is published(printed) in three volumes. U این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
dictionary U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
word book U فرهنگ لغات
wordbook U فرهنگ لغات
floral design U طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
tribial rugs U فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Other Matches
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
Recent search history Forum search
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1معنى كلمه فرهنگ سازى به انگليسى چيست؟
0فرهنگ و هنر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com